در خانواده ای زندگی میکنم که پدر میگه "من بدون بچه ها نمیرم مسافرت!" :|
خب خداروشکر و هزارشکر که پدرم صحیح و سالمه و توانایی مالی داریم که بریم مسافرت و پدرم انقد خاطر بچه هاشو میخواد و نگرانشونه و شکر شکر شکر
ولی خب من تازه از مسافرت برگشتم و کلاس تابستونیام تازه شروع کردن و ذوق و شوق کلاسامو دارم و اصلا دوست ندارم باهاشون برم!
+به امید آن روز که پدرمان ما را آدم مستقل بدانند و به رسمیت بشناسد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
برچسب : نویسنده : 3jik1395f بازدید : 297 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 14:05
الان و برای هزارمین بار پدرم پرسید که: " جیک تو چند روز میای مسافرت؟"
مَنی که تا همین دو ساعت پیش میگفتم نهایتا مسافرتِ دو روزه میام، طی یک عملِ انتحاری که اندرونی مغز من افتاد گفتم: " چهار پنج روز هم میتونم و میام باهاتون" :|
بدین ترتیب رفتنی شدیم :|
+ توافقِ اجباری
خداراشکر
اللهم صل علی محمد و آل محمد
برچسب : نویسنده : 3jik1395f بازدید : 318 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 14:05
"خدایا یه همسری بهم بده که هروقت ببینمش یادِ تو بیفتم و بگم خدایا شکرت"
+این یادِ خدا افتادن خیلی مهمه
+این جمله رو زهرای عزیز تو وبلاگش نوشته(هدیه خدا).خدانگهدارش باشه
برچسب : نویسنده : 3jik1395f بازدید : 318 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1396 ساعت: 23:06